«ازجنس نـــــور»

قالب وبلاگ
نويسندگان
لوگو همسنگران

تيپ 2 لشگر 92

 گروه رزمي 148 بود. گروه رزمي چيزي بين گردان و تيپ است؛ گرداني كه نزديك به تيپ است، بهش گروه رزمي مي‌گويند.
گروه رزمي بود كه در بلندي‌هاي فولي‌آباد، كه مشرف بر شهر اهواز است، مستقر بود و از نظر ما نقطه‌ي مهم و استراتژيكي بود و سعي داشتيم به هر قيمتي بود، نگه‌اش داريم.
گفتيم اين گروه بيايد با يك گروهاني از تيپ 2 لشكر 92. تيپ 2 هم در منطقه‌اي بين اهواز و سوسنگرد مستقر بود. نزديك كوه‌هاي الله‌اكبر و پادگان حميديه. ا
ين لشكر در آن‌جا مواضع و خطوطي داشت كه جايز نبود رهايش كند. اما يك گروهان را مي‌توانست رها كند. گفتيم آن گروهان با گروه 148 مركز خراسان بيايند محور حميديه – سوسنگرد را تا خط تماس طي كنند و آن‌جا مستقر شوند. بعد تيپ 2 لشكر 92، كه قبلاً در دزفول بود و حالا مأمور شده بود به اهواز بيايد، از خط عبور كند. يعني بيايد و از لابه‌لاي اين‌ها حمله كند.
بنابراين تنها نيروي حمله‌ورمان تيپ 2 لشكر 92 بود. تيپ خوبي بود و فرمانده‌ي خوبي هم داشت. فرمانده‌اي كه معروف به شجاعت بود. البته نيروهاي سپاه، نيروهاي نامنظم كه مال ستاد چمران بود، هم بودند.
قرار شد نيروهاي سپاه بروند به خود ارتش. مثلاً يك گردان ارتشي، 100 تا سپاهي را بگيرد. اين بچه‌ها هم مي‌توانستند بجنگند و هم روحيه بدهند، چون شجاع و فداكار و پيشرو بودند و كارايي بالاتري به اين واحدها مي‌دادند. فرمانده‌ي سپاه، جواني به نام رستمي و اهل سبزه‌وار بود و شهيد شد. پسر بسيار خوبي بود و جزو چهره‌هاي فراموش نشدني من. از خصوصيات اين جوان اين بود كه خيلي راحت با ارتشي‌ها برخورد و كار مي‌كرد. او زبان آن‌ها را مي‌فهميد و آن‌ها هم زبان او را. ارتشي‌ها هم خيلي دوستش داشتند.
تعدادي نيروهاي نامنظم هم در مشت چمران بود و قرار بود جلوتر از همه بروند و خط‌شكن‌هاي اول باشند. تعدادشان زياد نبود اما كارايي چمران مي‌توانست كارايي زيادي به‌شان بدهد. اين ترتيبي بود كه ما داديم و خيالمان هم راحت شد.

منبع: خبرگزاري برنا
راوي: مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي




برچسب‌ها: <-TagName->
[ 28 / 7 / 1391برچسب:, ] [ 16:59 ] [ الهام انصاری ] [ ]
.: web Themes By shiaweb :.
درباره وبلاگ

سلام بر تو اي رهبر غريبم، سلام بر تو نايب امام غايبم، سلام بر تو كه از سلاله ي پاك رسول الله اي، سلام بر تو كه بوي خميني ميدهي، سلام بر تو كه يادآورخون شهدايي، رهبر من سلام، ميدانم وقتي اشك بر چشم آوردي و جانت را ناقابل ناميدي من و امثال من كه ادعاي اين را داريم كه پيروت هستيم بايد ميميرديم اما فقط نظاره گربوديم و فرياد زديم جانم فداي رهبر اماكدام فدايي؟؟؟؟ چه صبري داري آقاي من.صبرت مرا ياد صبر علي ع مي اندازد كلامت خطابه هاي رسول ا... را يادمان مي آرد. لبخندت شكفتن شكوفه هاي بهاري را برايم متجلي ميسازد گفتيم خوني كه در رگ ماست هديه به توست اما حتي حرفهايت را نشنيديم و فقط... ميدانم آقاي من،دلت را سوزانديم. رهبرم.ميبخشي ما را؟؟؟
طراح قالب
امکانات وب
ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 11
بازدید ماه : 186
بازدید کل : 9788
تعداد مطالب : 100
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1